دره هرچقدر هم که پست باشد٬ آب در آن جریان پیدا میکند. شاید از نور ِ خورشید کمنصیب یا بینصیب باشد. اما آسمان همچنان در رودهای آن خودنمایی میکند. تحلیل تاریخ٬ این پهنای بلند ِ آسمان ِ رخدادها٬ کاریست سخت و پیچیده. خاصه اگر این تاریخ٬ بازگوی عاشورای حسین (ع) و یارانش باشد.
همیشه لحظههای حساس و تعیین کنندهای هست که جاودان میشود بر صفحهی تاریخ و پنداری از آن لحظات٬ نهال مکتبی میروید و میوههای آن را آیندگان میچینند. هرکسی را لیلةالقدری هست و گویا ناگزیر از انتخاب٬ باید تصمیم گرفت. و من به آن حری میاندیشم که فرماندهی لشگر ِ تاریکی بود و در مواجهت با خورشید٬ چشمانش بر هم نگذاشت. و هر آزادهمردی را حتی اگر در قلب ِ سپاه ِ کفر باشد٬ تمایلیست به آزادگی و حق. فقط کافیست حر باشی تا آنگاه که حسین (ع) و یارانش به سپاهت رسیدند٬ بیاعتنا به تحمیل ابنزیاد٬ ادب کنی. بر در ِ این خاندان٬ فقط کافیست ادب کنی.
تمام ِ قصه همینجاست. تمام ِ دنیا همینجا به سکون میرسد و جامدات و نباتات به لمحهای از حرکت میایستند تا فقط جواب ِ حر را بشنودند. جوابی که ثبتشود بر جریدهی عالم و تا دنیا دنیاست٬ راهبردی باشد برای آزادگان و توابین. تمام ِ قصه همینجاست که ادب کنی و بانوی دو عالم را عزیز بشماری و سر پایین بیاندازی و بگویی: والله مرا حقی نیست که نام مادر تو را جز به نیکوترین وجه بر زبان بیاورم. اینجاست که مهر ِ تو بر دل ِ خورشید افتادهست و برای این ادبت به درگاه ِ خاندان نبوی٬ میشوی حر!
...دره هرچقدر هم که پست باشد٬ آب در آن جریان پیدا میکند. شاید از نور ِ خورشید کمنصیب یا بینصیب باشد. اما آسمان همچنان در رودهای آن خودنمایی میکند.