تسنیم

آنگاه که حضرت حق در کتابش فرمود: و مزاجه من تسنیم...(و می چشند شراب طهور تسنیم را...)

۴ مطلب با موضوع «این خاک» ثبت شده است

انتخاب یا أنت خواب؟!

 

 

یک.

فکر کنم این مردم٬ همانهایی باشند که وقتی روز ِ ۲۲ بهمن به خیابان‌ها می‌آیند٬ وقتی روز قدس تظاهرات می‌کنند٬ بهشان ‌میگوییم بابصیرت! انقلابی! حال چه شده که عده‌ای (که کم هم نیستند) از این مردم ناامید شده‌اند و برای انتخابشان٬ شماتتشان می‌کنند؟! حال چه شده که پیامک می‌زنی: "خدایا از سر تقصیرات ما بگذر. اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِرُ ما بقَوم حَتّیَ یُغَیِّروا ما باَنفُسِهم" ؟ چون ملت کاندیدای تو را انتخاب نکرده‌اند٬ شدند بی‌بصیرت و ناشکر؟! نوبر است هفت‌قرآن‌ به‌میان!

 

دو.

اینکه تهرانی‌ها آن‌طور که باید شرکت نکردند٬ مرا یاد گفته‌ی پیر ِ مراد ِ جمع می‌اندازد. آری. همین طور است که این انقلاب برای پابرهنه‌هاست. ارزش ِ عصای پیرمرد ِ ناتوان در آن روستای دور افتاده که پای صندوق رای حاضر میشود کجا و ارزش ِ ویراژ ِ پورشه‌ی فلان آقازاده کجا! اگر هم کسی نخواهد رای دهد٬ حق با آن ساکنان روستاهای دورافتاده و محروم است که رای ندهند. نه تویی که در زمستان و تابستان در دمای ۲۵ درجه به سر می‌بری و هر وقت بخواهی٬ وام ِ میلیاردی فلان بانک برایت جور است! که این چقدر جور است... که این چقدر جور است...

 

سه.

بنده به شخص دیگری رای دادم. و مثل خیلی‌ها٬ صبح روز شنبه٬ بسیار متعجب شدم از نتیجه انتخابات. اما احساس می‌کنم حالا دیگر وقت کش دادن ِ انتخابات و بایدها و نبایدها و اشتباهات نیست. حالا وقت ِ تعامل است. همه‌ی نیروهای کشور. همه‌ی ظرفیت‌ها. با همت جهادی. حالا که الحمد لله رفتارها و سخنان رئیس جمهور منتخب٬ بسیار معقول و هماهنگ با حرکت کلی نظام است٬ چه جای ناراحتی‌ست؟!

 

چهار.

خوب بود ما هم می‌ریختیم در خیابان‌ها؟!

 

 

............................................................

جمله‌ی آخر کمی طنز داشت. جدی نگیرید لطفا!

 

 

۷ نظر
آسمان دریا

به اسم سیاست٬ به کام نفس

 

 

یادم نمی‌آد توی وبلاگ پست سیاسی گذاشته باشم. این پست رو هم سیاسی نمی‌دونم. چه بسا توی عرصه‌های مختلف زندگی کاربرد داشته باشه. ولی توی قالب سیاسی -با توجه به شرایط کنونی- عرض میکنم.

 

راست میگه محسن. یه عده هستند٬ انتخابشون رو قبلا کرده اند٬ حالا برای انتخابشون دنبال معیارهای خوب می‌گردند. یه عده‌ی دیگری هم هستند٬ که با توجه به معیارهاشون انتخاب می‌کنند. بنظرم گروه دوم ارزش بیشتری داشته باشند. حتی اگر نسبت به گزینه‌ات شناخت قبلی داشته باشی٬ این خیلی قشنگه که بدون توجه به او٬ معیارهات رو بریزی وسط و بازنگری کنی توی انتخاب او! ...دارم سخت می‌گم.

الان موقع انتخاباته. به کرات دیدم توی دوست و فامیل و آشنا٬ که نظر ِ فردی از قبل٬ به یکی از این ۸ نفر بوده٬ و با توجه به مستندات و حرفها و مناظرات٬ نظرش ثابت مونده و از اشتباهات ِ کاندیدای مورد نظرش یا دفاع کرده٬ یا در مقابلش سکوت کرده. خب این معنیش جز تحجر چیست؟! جز منفعت طلبی چیست؟! یا منفعتی در کاره٬ یا جهل! چقدر خوب می‌شد اگر انتخاب‌گران٬ معیارهاشون رو درنظر می‌گرفتند و با توجه به اونها انتخابشون رو می‌کردند. احساس بدی پیدا می‌کنم وقتی می‌بینم مناظره تمام شده٬ و فردی نگران و ساکت است که کاش کاندیدای موردنظرم این طور مناظره نمی‌کرد. کاش فلان حرف رو نمی‌زد! کاش فلان عقیده رو نمی‌داشت! کاش جلوی کاندیدای دیگر کنف نمی‌شد! خب آقای حق گرا! چرا حمایت می‌کنی از کاندیدایی که بد عمل می‌کند؟!! چرا جاهلانه گریبان می‌دری از انتخاب ِ نسنجیده ات؟!

 

وارد مغازه‌ای می‌شوی٬ از اول قصد داشته‌ای فلان ماست را بخری. حالا یا به دلیل اینکه پدرت کارمند یا صاحب آن برند بوده٬ یا اینکه از قبل دوستش داشته‌ای. می‌خواهی آن را از یخچال برداری٬ صاحب مغازه که پیرمرد خوش برخوردی هم هست٬ می‌گوید: جوان! ماست‌های بهتری هم هست در اینطرف یخچال. و تو حتی نگاه هم به آنها نمی‌کنی! چون می‌خواهی ماست ِ خودت را برداری. ماست را به پیرمرد می‌دهی تا حساب کند. پیرمرد نگاهی به ماست می‌اندازد و میفهمد تاریخش گذشته است. به تو می‌گوید. حالا تو ماست را برمی‌داری؟! که اگر برداری جاهلی...

 

نه فقط در سیاست. که در رفاقت هم همین است. بد نیست بعضی‌ وقتها بنشینیم و تامل کنیم در دوستی‌هایمان. که با فلانی برای چه رفیقم؟! بر طبق چه معیاری؟ چه سود دنیوی یا اخروی دارد برایم؟ در این سنجیدن‌ها٬ رشد است. تعالی است. این دقیق‌شدن‌ها بسیار توصیه شده است...

 

...................................................

لازم به ذکر می‌دونم که به هیچ‌فرد خاصی اشاره نداشتم و موقع نگارش ِ این سیاهه٬ مصداق خاصی رو در ذهن نداشتم. سوء تفاهم نشود لطفا!

 

۲ نظر
آسمان دریا

خوشا شیراز و... (۲)

 

عناد است.

بد سلیقگی و محض خنده و این چیزا نیست ها...

عناد است که هر گروه و فرهنگ مردم ما را به صفت زشتی منتسب کرده اند!

 

میدانستم که غلط است.

همانطور که درباره ی آذری ها و شمالی ها و خراسانی ها و ... صفت عمومی ساخته اند٬

و ما دیده ایم این صفت ها عمومیت ندارد.

درباره ی شیراز هم ساخته اند! اما٬ میدانستم غلط است.

 

واضح تر قضیه را میشکافم.

صفت خوب و پسندیده را میتوان به گروهی از مردم نسبت داد.

مثلا همه ی ما مطلعیم جنوبی ها٬ خون گرم و مهمان نواز اند.

این٬ یک صفت حسنه ی عمومی برای جنوبی هاست!

یا مثلا عموم یزدی ها٬ مردم آرام و خوش برخوردی هستند و کمتر با کسی دعوا دارند!

 

اما٬

حقا و عقلا و نَقلا٬ نمیشود به این راحتی ها صفت نکوهیده ای را به قومی نسبت داد.

یعنی اسلام اینچنین گفته است.

این٬ یک فصل الختام است. یعنی دیگر حرفی نیست.

 

این ۲ روزی که در شیراز بوده ام٬

به شدت دقت داشتم که ببینم این که میگویند شیرازی ها تنبل و راحت طلب اند٬

راست است یا دروغ.

انتهای حرفم را همینجا میزنم:

دروغ محض است.

 

یعنی در این ۲ روز٬ مصداقهای متنوعی دیده ام که در بسیاری از موارد٬

مردم این دیار٬ بسیار پر تلاش تر و کاری تر از تهرانی ها اند!

شاید شمایی که این نوشته را میخوانید٬ در اطرافیانِ شیرازی ِ خود بگردید و چند نفر را پیدا کنید که واقعا تنبل اند.

حال از شما سوال میکنم که آیا با دید ِ حق گرایانه٬ غیر شیرازی ها را هم گشته اید؟!

تنبلی یک ویروس که نیست در یک منطقه بماند!

تنبلی که ژنی نیست!

یک صفت است که در هر انسانی میتواند باشد!

 

اشکال از من و شماست.

اشکال از این تور لیدر ِ نفهم است که در اتوبوس میکروفون را گرفته و جوک شیرازی میخواند

و مشتی تهرانی میخندند.

اشکال از اوست که به دروغ و از شنیده ها٬ میگوید مغازه ها ساعت ۱۰ باز میکنند و شش بعد از ظهر میبندند.

اشکال از او و امثال اوست که مردم یک دیار را اینچنین معرفی میکنند...

دیاری که حافظ و سعدی و فیلسوفان و محققان و بزرگان ِ بسیاری را به خود دیده...

 

واقعا این طور نبود.

شیرازی جماعت٬ تنبل نیستند

خوش گذران نیستند

حال ندار نیستند...

 

شیرازی جماعت٬ خوش برخورد و مهربان اند.

با آدم آنچنان گرم میگیرند که احساس غریبی نمیکنید در این دیار!

شیرازی جماعت٬

عاشق اند.

 

۳ نظر
آسمان دریا

خوشا شیراز و ...

 

 

قدیمی ها خوب میفهمیدند ها...

میگویند: خاک٬ کشش دارد.

 

خاک شیراز٬

برای من که ۳ ٬ ۴ سال ِ اول ِ عمرم را در آن گذراندم٬

کشش دارد.

 

این را نه امروز که در آن بودم٬

و نه چند روز پیش که معلوم شد قرار است چند روزی اینجا باشیم فهمیدم.

 

این را هفته ی پیش فهمیدم.

وقتی مجتبی از شیراز پیامک زد که عجب صفایی دارد شهرتان!

شوق عجیبی برای این شهر در قلبم احساس کردم.

شهر عارفان...

شهر عاشقان...

 

اگر در حوصله مان گنجید٬ عرائضی هست پیرامون این شهر.

خدا توفیق دهد.

یا علی

 

۳ نظر
آسمان دریا