شنیده ام زمانی که جهان آرا و دوستانش داشتند خرمشهر را ترک میکردند٬ وقتی که بعد از مدتها مقاومت تسلیم ِ تقدیر شده بودند و راهی جز عقب نشینی نبود٬ روی پل ِ خروجی ِ خرمشهر ایستاده بودند و به شهر نگاه میکردند و گریه میکردند.
.............................................................
بعد از گذشت ِ ۳۲ سال از آن موقع ها٬ ایستاده بودم روی پل ِ خروجی ِ خرمشهر و حس و حال ِ جهان آرا را داشتم... این همه سال گذشته و حال ِ شهر هنوز خراب است...
عنوان را درست نوشته ام؟