تسنیم

آنگاه که حضرت حق در کتابش فرمود: و مزاجه من تسنیم...(و می چشند شراب طهور تسنیم را...)

۷۸ مطلب با موضوع «فرمایشات قلم» ثبت شده است

اندیشه کن



زندگی خوشی و ناخوشی زیاد دارد.

بالا و پایین زیاد دارد.


به این رسیده ام:

نگه داشتن بهانه های خوشی درست کن،

دور کردن بهانه های خوشی از بین بر.


با نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد

از ورق گردونی لیل و نهار اندیشه کن...




۴ نظر
آسمان دریا

بالای سر این خانواده٬ مادر بوده‌است...



از همان روزهای اول هم از چشم‌های "باباجلالِ" خانواده می‌شد فهمید سایه‌ی چه مادری بر سر این خانواده بوده. بعد لابد گوشه‌ی چشمش خیس شود و جمله‌ای همیشگی به بنده بگوید که اگر بود آن مادر، اگر بود و این روزها را می‌دید، مرا می‌دید، خوشی‌ها را می‌دید، خدا می‌داند چطور پروانه‌وار دورمان می‌گشت و مشت‌مشت زندگی می‌افشاند بر این گذر عمر. حتما همین‌طور است که "باباجلال" خانواده می‌گوید. وقتی نوه‌هایش را در آغوشش می‌گیرد و صورت‌هایشان را بوسه‌باران می‌کند، من می‌فهمم مدام از نبودن کسی خاطرش حزین است. وقتی همه، جمعشان جمع است و گل می‌گویند و گل می‌شنوند و او، گاهی نظرش را از جمع برمی‌گرداند و آهی می‌کشد، من می‌فهمم دلش سوی چه کسی پر کشیده‌است. وقتی مرا با همسرم می‌بیند و با حالت خاصی می‌گوید: "الهی هیچ‌وقت فراق هم رو نبینید..." من می‌فهمم چقدر فراق همسرش برایش سخت است...

فقط یاد و خاطرش نیست که در لحظات ِ همه جاری‌است. همه‌ی خانواده‌ی همسرم بر این باورند که حواسش هنوز هم مثل قدیم به این خانواده هست! مثل سال‌های دور، مثل آن وقت‌هایی که از رجب تا رمضان سفره‌ی افطاری پهن می‌کرد تا احیانا اگر روزه‌بگیری از حوالی خانه‌اش گذشت، افطارش دهد. مثل دست‌گرفتن‌های گاه و بی‌گاهش که فقیری، محتاجی یا دم‌بختی را التیام دهد! مثل عشق و علاقه‌ای که به فرزندان و نوه‌هایش داشت و هرکاری از دستش برمی‌آمد برایشان انجام می‌داد... 


...............................................

حسرت بزرگی‌است برای من؛ نبودن و درک نکردن ایشان. اما این حسرت، همیشه با بودن کسی که آیینه‌ی خودش هست جبران می‌شود. کسی که می‌شود فهمید چقدر وابسته‌ی مادرش بوده‌است. کسی که می‌شود فهمید، چقدر سکنات و خلقیات مادرش را به ارث برده‌است. عشق و علاقه و محبت درونی‌اش را می‌شود فهمید. نمی‌شود برای دوستانم از جلسات خواستگاری‌ام بگویم و این را نگویم که چقدر از جلسه‌ی اول، نسبت به "مادر‌خانمم" محبت داشته‌ام...




۱ نظر
آسمان دریا

دهلیز

 

 

یک.

دهلیز٬ یه راهروی تاریک و درازه٬ بین در و خونه. می‌گن قدیما توی خونه‌های قدیمی زیاد بوده این راهروها. خودم هم یادمه. از راهرو که رد می‌شدی٬ می‌رسیدی به لبخند و مهمون‌نوازی ِ صاحب خونه.

 

دو.

توی دهلیز ِ این دنیا٬ توی این بازار ِ پر زرق و برق٬ با این همه تاجر و این همه شلوغی٬ یه دستی باید باشه که آدم دستشو بذاره توش و دلگرم باشه که دیگه گم نمی‌شه. از دهلیز باید گذشت. چون تاریکه و دراز! چون پره از چشمک‌ و فریب ِ تجار. یه دستی باید باشه لابد...

 

سه.

ماه رمضون و رحمتهای خداش٬ یه دست بود تو این شلوغی. یه دلگرمی بود تو این بازار. تحیت و سلام بود که از لحظه لحظه‌ی این ماه می‌ریخت تو دلامون. خوش بحال اونایی که روزه گرفتنشون٬ تنها نخوردن ِ ظاهری نبود. خوش بحال اونایی که ظرفشون پر شد و از دهلیز به سلامت گذشتند...

 

 

...............................................

ربطی به محتوای این نوشته نداره اما: فیلم دهلیز رو ببینید.

 

 

۴ نظر
آسمان دریا

یا رفیق من لا رفیق له

 

 

امشب٬

آرزوی چندان بزرگی هم نیست:

تو را خواستن!

 

 


۹ نظر
آسمان دریا

حیدریه (۱)

 

 

شهر و مردمش تازه فهمیدند

آن کسی که هرشب در ِ خانه‌ها می‌رفت٬

آن کسی که با پیرمرد جذامی هم‌غذا می‌شد٬

آن کسی که یتیمان٬ از بدن ِ خسته‌اش بالا می‌رفتند٬

که بود.

 

انگار همیشه حکایت شما و خانواده‌ی شما چنین است که خوبی کنید و بدی ببینید...

 

۰ نظر
آسمان دریا

حیدریه (۲)

 

 

امشب نه فقط یتیمان کوفه٬ نه فقط صحابه‌ی شما

همه‌ی کروبیان امشب پشت در خانه‌تان جمع شده‌اند.

کاسه‌های گدایی در دستانمان٬

منتظر ایستاده‌ایم تا در را به‌رویمان باز کنید...

 

......................................

آیا شود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟!

 

۰ نظر
آسمان دریا

حیدریه (۳)

 

 

 

قصه‌ی چاه و درد دل علی(ع) با آن را می‌شنوم و

نمی‌شود گوشه‌ی ذهنم نیاید:

 

نکند امام زمان ِ تو هم چاهی دارد و ... ؟!

 

 

۱ نظر
آسمان دریا

آی خاکی‌ها...

 

 

تا بوده همین بوده.

ابراهیم‌ها٬ اسماعیل‌ها را در مقتل عشق قربانی می‌کنند تا ما بیدار شویم...

 

راستی

ما چه قربانی کرده‌ایم در راه او؟

چقدر دل‌کنده‌ایم از هرچه فانی‌ست و چقدر دل‌داده‌ایم به هرچه باقی‌ست؟!

 

 

.......................................

پی‌نوشت: ...




۹ نظر
آسمان دریا

حتی اگر مسئلت٬ در خفایای ذهنمان باشد...

 

 

کریما!

قبل از این می‌پنداشتم

باید مسئلتی بیان شود تا اجابتی پیش آید.

 

... اما شما معنی کردید واژه‌ی کریم را.

 

 

..................................

یا امام حسن مجتبی(ع).

 

۰ نظر
آسمان دریا

الا الذین...

 

 

از نیمه گذشت این ماه پر برکت!

هنوز هم توی ساحل٬ خاک بازی می‌کنی؟

کی می‌ری توی دریا؟

چه کردی تا به حال؟!

 

 

...............................

۱- من که هیچ.

۲- ان الانسان لفی خسر٬ الا الذین...

 

 

۱ نظر
آسمان دریا

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

 

 

صدای همیشه آرامتان٬۱ جمله‌ای بر دلم نشاند:

تا وقتی زنده‌ای٬ راه بسته نیست! تا همت کنی٬ می‌توانی برگردی! فقط همت کن. همتی بلند...

داشتید از توبه و مسیر الی‌الحق و جدا شدن برخی از مسیر می‌گفتید. گفتید عده‌ای از راه منحرف می‌شوند و بسمت گناه می‌روند. گفتید در قرآن هم فرموده شده که آزمایش می‌شوید و اگر سربلند بیرون نیایید٬ باید جبران کنید و برگردید۲. مکثی کردید و نگاهی به جمع انداختید و آرام آرام گفتید: گناه نحس است. جنگ با خداست. درد است. دردی که درمانش استغفار است... دردهایمان را درمان کنیم این شب‌ها...

 

...دارم فکر می‌کنم به راهی که تا وقتی زنده‌ام٬ بسته نیست.

...دارم فکر می‌کنم به "و انّ الرّاحِلُ قَرِیبُ المَسافَه"۳. اینکه مسافر ِ راه تو٬ راهش کوتاه است!

 

 

.......................................

۱- حاج آقا جاودان

۲- سوره مبارکه توبه آیه ۱۲۶

۳- دعای ابوحمزه ثمالی

 

 

۳ نظر
آسمان دریا

مردانه

 

 

استاد۱ می‌گفت:

عده‌ای هستند که وقتی روی زمین راه می‌روند٬ زمین از راه رفتنشون بیزاره و کراهتش میاد. عده‌ای هم هستند که زمین بهشون می‌باله. افتخار می‌کنه که قدم‌هاشون٬ روی اون برداشته می‌شه.

 

................................................

...با خنده می‌گفت۲: راه که می‌رم٬ زمین می‌لرزه!

می‌فهمیدم که شوخی نمی‌کنه. می‌فهمیدم چقدر مرده. مردونگی به ریش و کار و صدای کلفت نیست. به زور زیاد و چهره‌ی خشن هم نیست. شاید مردونگی به داشتن دو بال باشه. به اینکه آزاد باشی و توی قید و بند هیچ‌چیز و هیچ‌کس نباشی. با نگاهی نری. با نگاهی نبری. به داشتن ِ کم قانع نباشی و دلخوش به ریزه‌میزه‌ها نشی. دلت بزرگ باشه و سینه‌ات وسیع. حواست جای دیگه‌ای نباشه. حواست جایی باشه که باید باشه...

خدایا ما رو مرد کن...


.............................................

۱: استاد فیاض‌بخش

۲: یه بنده خدا

 

 

۶ نظر
آسمان دریا

یا خیر حبیب و محبوب...

 

 

 

 

چشمانم را می‌بندم به هجمه‌های غیر ِ تو.

باشد که تو بیدارم کنی...

 

 

 

۰ نظر
آسمان دریا

چه کنم گر سخن ِ پیرِ مغان ننیوشم...

 

 

بی‌پاسخ ماند آخر. سوال ِ چند ماهه‌ی ما.

حالا رسیده‌ایم به قلب ِ ماه‌های سال وداریم می‌رسیم به‌قلب ِ روزهای این ماه.حالا داریم می‌رسیم به شب‌قدر اما...  بی‌پاسخ ماند آخر. سوال ِ چند ماهه‌ی ما. حالا دیگر نمی‌شود این سوال به ذهنمان بیاید و مثل روزهای پیشین٬ از ذهنمان بیرونش کنیم: شب قدر کجا برویم؟

 

دغدغه‌ی تازه‌ایست انگار. داغ دلمان تازه شده‌است انگار. غبار بر دل‌هایمان نشسته و چون تویی را می‌خواهد که با نفس ِ گرمت٬ بزدایی گرد و خاک ِ غفلت را. آرام و شیوا٬ مثل هر سال برایمان بگویی حکایت ِ بخشندگی معبود را و مثل هرسال٬ به رویمان بیاوری که آخدا بد کردیم. همه‌مون بد کردیم. مثل هرسال از رمضان و رحمت‌هایش بگویی و مثل همیشه٬ تقدیر یکساله‌مان را با دعای خیر تو رقم بزنیم. بیا و بخوان دعای همیشگی‌ات را. بیا و بگو منبرهای دلنشین‌ات را. در و دیوار مسجد جامع بازار دلتنگِ واسمع دعایی اذا دعوتک گفتن‌های توست. ستون‌های مسجد جامع به صلابت ِ تو است که استوار و با شکوه مانده‌اند...

بیا و واسطه باش. بیا و مثل همیشه واسطه باش بین ما و خدایمان...

 

حاج آقا مجتبی! التماس دعا...

 


۴ نظر
آسمان دریا

و این حکایتی تکراریست...

 

 

ضریح تو٬

دست‌های مرا خوش‌بو می‌کند...

دست‌های من٬

ضریح تو را سیاه...

 

 

....................................

انگار خواب بود.

درست یادم نیست کجا بودم.

فقط گاهی حس می‌کنم

جوراب‌هایم بوی بال فرشته می دهد...

 

۳ نظر
آسمان دریا

ای که مرا خوانده‌ای! راه نشانم بده...

 

 

میزبان٬ کریم که باشد٬

مهمانی٬ بزرگ که باشد٬

مهمان‌ها٬ نیازمند و خسته که باشند٬

آن مهمانی یک‌طور ِ دیگری مهمانی می‌شود!

 

این ۳۰ روز٬ مهمانی ِ بزرگی به‌پا شده است. این مهمانی٬ میزبانی دارد که هرچه می‌دهد از بزرگی و بی‌نیازی‌اش کم‌نمی‌شود. میزبانی که بیشتر از هرکس دیگری شوق این مهمانی را دارد. بیشتر از هرکسی منتظر آمدن میهمان‌ها است! در ِ این مهمانی ِ بزرگ باز شده است! آنکه دم در بایستد و تردید کند٬ ضرر کرده است. ضرری بزرگ. خوشا آنان که وارد می‌شوند... با چشمانی سرخ از خجالت اما پر از امید...

در ِ این مهمانی ِ بزرگ باز شده است. کسی زرنگ است که کرامت صاحب‌خانه را بفهمد! کسی زرنگ است که هرچه بیشتر از مهمانی استفاده کند. زرنگی به کنار. توفیق هم می‌خواهد. بنظرم باید دعا کنیم حالا که درهای رحمتش از همیشه بازتر است٬ رخصت دهدمان. رخصت ِ دخول و رخصت ِ استفاده‌ی بیشتر. به کم نباید قانع شد. به همین روزه‌ی ظاهری٬ به همین تنشگی و گرسنگی نباید قانع شد. این‌ها لازم است اما٬ احساس می‌کنم قرار است اتفاق دیگری بیفتد برایمان ان شاءالله...

 

 

۱ نظر
آسمان دریا

أَتَیتُکَ زَائِرا وَافِدا ...

 

 

دلم یک بره آهوی نجیب است

که از مهر و نوازش بی‌نصیب است

به سویت آمده، تنها و خسته

دلم ای ضامن آهو، غریب است...

 

 

.....................................................

شعر از سید احمد میرزاده

 

۰ نظر
آسمان دریا

یخوده بهش فکر کن...

 

 

غواص به فرمانده‌اش گفت:

اگر رمز رو اعلام کردی و داخل آب نپریدم، من رو هول بده درون آب!

فرمانده گفت اگر مطمئن نیستی میتونی برگردی!

جواب داد: نه! پای حرف امام ایستاده‌ام. فقط می‌ترسم دلم گیر ِ خواهر ِ کوچولوم باشه. آخه تو یه حادثه٬ خانواده‌ام رو از دست دادم و الآن هم خواهرم رو سپردم به همسایه‌ها تا تو عملیات شرکت کنم.

...والفجر8، اروند رود ِ وحشی، تا فرمانده داد زد یا زهرا (س)، غواص اولین نفری بود که پرید توی آب!

اولین نفری بود که به شهادت رسید!

 

 

.........................................

دارم فکر می‌کنم چقدر زیاد بوده وقت‌هایی که پای حرفمون نموندیم.

او که فقط دلشوره‌ی بحق ِ خواهر ِ کوچکش رو داشت!

امان از ما٬ با این وابستگی‌ها و تعلق‌هایمان...

 

 


۴ نظر
آسمان دریا

صاحب ِ زمان

 

 

دارم فکر می‌کنم این سال‌های مهم و این جوانی‌مان٬ تند و تند دارد می‌گذرد در نبود ِ شما! دلم خالی می‌شود وقتی فکر می‌کنم با گذر زمان٬ ما رفته رفته پیرتر می‌شویم و احتمال درک ظهور شما کمتر می‌شود! نکند نبینیمتان؟! نکند آن روز که می‌آیید٬ آن قدر دور شده باشیم که نشناسیمتان؟! نکند این حجاب‌های پیچیده و مختلف نفسانی٬ رخصت نظارت ِ رویتان را ندهند؟!

 

طرمّاح* فقط چند روز از ابی‌عبدالله وقت خواست. رفت و وقتی برگشت، کار از کار گذشته بود. سرها بالای نیزه بود.

...من سال‌هاست دارم وقت می‌خواهم. سال‌هاست کریمانه فرصت می‌دهید. برنگشته‌ام هنوز... خواستم بگویم از من ناامید نشوید. دعا کنید برگردم. دعا کنید تا کار از کار نگذشته برگردم.

 

........................................

*طرمّاح بن عدی؛ از نوادگان حاتم طایی و از محبین اهل بیت و ابی‌عبدالله (ع).

 

۶ نظر
آسمان دریا

انتخاب یا أنت خواب؟!

 

 

یک.

فکر کنم این مردم٬ همانهایی باشند که وقتی روز ِ ۲۲ بهمن به خیابان‌ها می‌آیند٬ وقتی روز قدس تظاهرات می‌کنند٬ بهشان ‌میگوییم بابصیرت! انقلابی! حال چه شده که عده‌ای (که کم هم نیستند) از این مردم ناامید شده‌اند و برای انتخابشان٬ شماتتشان می‌کنند؟! حال چه شده که پیامک می‌زنی: "خدایا از سر تقصیرات ما بگذر. اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِرُ ما بقَوم حَتّیَ یُغَیِّروا ما باَنفُسِهم" ؟ چون ملت کاندیدای تو را انتخاب نکرده‌اند٬ شدند بی‌بصیرت و ناشکر؟! نوبر است هفت‌قرآن‌ به‌میان!

 

دو.

اینکه تهرانی‌ها آن‌طور که باید شرکت نکردند٬ مرا یاد گفته‌ی پیر ِ مراد ِ جمع می‌اندازد. آری. همین طور است که این انقلاب برای پابرهنه‌هاست. ارزش ِ عصای پیرمرد ِ ناتوان در آن روستای دور افتاده که پای صندوق رای حاضر میشود کجا و ارزش ِ ویراژ ِ پورشه‌ی فلان آقازاده کجا! اگر هم کسی نخواهد رای دهد٬ حق با آن ساکنان روستاهای دورافتاده و محروم است که رای ندهند. نه تویی که در زمستان و تابستان در دمای ۲۵ درجه به سر می‌بری و هر وقت بخواهی٬ وام ِ میلیاردی فلان بانک برایت جور است! که این چقدر جور است... که این چقدر جور است...

 

سه.

بنده به شخص دیگری رای دادم. و مثل خیلی‌ها٬ صبح روز شنبه٬ بسیار متعجب شدم از نتیجه انتخابات. اما احساس می‌کنم حالا دیگر وقت کش دادن ِ انتخابات و بایدها و نبایدها و اشتباهات نیست. حالا وقت ِ تعامل است. همه‌ی نیروهای کشور. همه‌ی ظرفیت‌ها. با همت جهادی. حالا که الحمد لله رفتارها و سخنان رئیس جمهور منتخب٬ بسیار معقول و هماهنگ با حرکت کلی نظام است٬ چه جای ناراحتی‌ست؟!

 

چهار.

خوب بود ما هم می‌ریختیم در خیابان‌ها؟!

 

 

............................................................

جمله‌ی آخر کمی طنز داشت. جدی نگیرید لطفا!

 

 

۷ نظر
آسمان دریا