تسنیم

آنگاه که حضرت حق در کتابش فرمود: و مزاجه من تسنیم...(و می چشند شراب طهور تسنیم را...)

۲۲ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

 

 

صدای همیشه آرامتان٬۱ جمله‌ای بر دلم نشاند:

تا وقتی زنده‌ای٬ راه بسته نیست! تا همت کنی٬ می‌توانی برگردی! فقط همت کن. همتی بلند...

داشتید از توبه و مسیر الی‌الحق و جدا شدن برخی از مسیر می‌گفتید. گفتید عده‌ای از راه منحرف می‌شوند و بسمت گناه می‌روند. گفتید در قرآن هم فرموده شده که آزمایش می‌شوید و اگر سربلند بیرون نیایید٬ باید جبران کنید و برگردید۲. مکثی کردید و نگاهی به جمع انداختید و آرام آرام گفتید: گناه نحس است. جنگ با خداست. درد است. دردی که درمانش استغفار است... دردهایمان را درمان کنیم این شب‌ها...

 

...دارم فکر می‌کنم به راهی که تا وقتی زنده‌ام٬ بسته نیست.

...دارم فکر می‌کنم به "و انّ الرّاحِلُ قَرِیبُ المَسافَه"۳. اینکه مسافر ِ راه تو٬ راهش کوتاه است!

 

 

.......................................

۱- حاج آقا جاودان

۲- سوره مبارکه توبه آیه ۱۲۶

۳- دعای ابوحمزه ثمالی

 

 

۳ نظر
آسمان دریا

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

 

 

صدای همیشه آرامتان٬۱ جمله‌ای بر دلم نشاند:

تا وقتی زنده‌ای٬ راه بسته نیست! تا همت کنی٬ می‌توانی برگردی! فقط همت کن. همتی بلند...

داشتید از توبه و مسیر الی‌الحق و جدا شدن برخی از مسیر می‌گفتید. گفتید عده‌ای از راه منحرف می‌شوند و بسمت گناه می‌روند. گفتید در قرآن هم فرموده شده که آزمایش می‌شوید و اگر سربلند بیرون نیایید٬ باید جبران کنید و برگردید۲. مکثی کردید و نگاهی به جمع انداختید و آرام آرام گفتید: گناه نحس است. جنگ با خداست. درد است. دردی که درمانش استغفار است... دردهایمان را درمان کنیم این شب‌ها...

 

...دارم فکر می‌کنم به راهی که تا وقتی زنده‌ام٬ بسته نیست.

...دارم فکر می‌کنم به "و انّ الرّاحِلُ قَرِیبُ المَسافَه"۳. اینکه مسافر ِ راه تو٬ راهش کوتاه است!

 

 

.......................................

۱- حاج آقا جاودان

۲- سوره مبارکه توبه آیه ۱۲۶

۳- دعای ابوحمزه ثمالی

 

 

۳ نظر
آسمان دریا

مردانه

 

 

استاد۱ می‌گفت:

عده‌ای هستند که وقتی روی زمین راه می‌روند٬ زمین از راه رفتنشون بیزاره و کراهتش میاد. عده‌ای هم هستند که زمین بهشون می‌باله. افتخار می‌کنه که قدم‌هاشون٬ روی اون برداشته می‌شه.

 

................................................

...با خنده می‌گفت۲: راه که می‌رم٬ زمین می‌لرزه!

می‌فهمیدم که شوخی نمی‌کنه. می‌فهمیدم چقدر مرده. مردونگی به ریش و کار و صدای کلفت نیست. به زور زیاد و چهره‌ی خشن هم نیست. شاید مردونگی به داشتن دو بال باشه. به اینکه آزاد باشی و توی قید و بند هیچ‌چیز و هیچ‌کس نباشی. با نگاهی نری. با نگاهی نبری. به داشتن ِ کم قانع نباشی و دلخوش به ریزه‌میزه‌ها نشی. دلت بزرگ باشه و سینه‌ات وسیع. حواست جای دیگه‌ای نباشه. حواست جایی باشه که باید باشه...

خدایا ما رو مرد کن...


.............................................

۱: استاد فیاض‌بخش

۲: یه بنده خدا

 

 

۶ نظر
آسمان دریا

مردانه

 

 

استاد۱ می‌گفت:

عده‌ای هستند که وقتی روی زمین راه می‌روند٬ زمین از راه رفتنشون بیزاره و کراهتش میاد. عده‌ای هم هستند که زمین بهشون می‌باله. افتخار می‌کنه که قدم‌هاشون٬ روی اون برداشته می‌شه.

 

................................................

...با خنده می‌گفت۲: راه که می‌رم٬ زمین می‌لرزه!

می‌فهمیدم که شوخی نمی‌کنه. می‌فهمیدم چقدر مرده. مردونگی به ریش و کار و صدای کلفت نیست. به زور زیاد و چهره‌ی خشن هم نیست. شاید مردونگی به داشتن دو بال باشه. به اینکه آزاد باشی و توی قید و بند هیچ‌چیز و هیچ‌کس نباشی. با نگاهی نری. با نگاهی نبری. به داشتن ِ کم قانع نباشی و دلخوش به ریزه‌میزه‌ها نشی. دلت بزرگ باشه و سینه‌ات وسیع. حواست جای دیگه‌ای نباشه. حواست جایی باشه که باید باشه...

خدایا ما رو مرد کن...


.............................................

۱: استاد فیاض‌بخش

۲: یه بنده خدا

 

 

۶ نظر
آسمان دریا

یا خیر حبیب و محبوب...

 

 

 

 

چشمانم را می‌بندم به هجمه‌های غیر ِ تو.

باشد که تو بیدارم کنی...

 

 

 

۰ نظر
آسمان دریا

یا خیر حبیب و محبوب...

 

 

 

 

چشمانم را می‌بندم به هجمه‌های غیر ِ تو.

باشد که تو بیدارم کنی...

 

 

 

۰ نظر
آسمان دریا

چه کنم گر سخن ِ پیرِ مغان ننیوشم...

 

 

بی‌پاسخ ماند آخر. سوال ِ چند ماهه‌ی ما.

حالا رسیده‌ایم به قلب ِ ماه‌های سال وداریم می‌رسیم به‌قلب ِ روزهای این ماه.حالا داریم می‌رسیم به شب‌قدر اما...  بی‌پاسخ ماند آخر. سوال ِ چند ماهه‌ی ما. حالا دیگر نمی‌شود این سوال به ذهنمان بیاید و مثل روزهای پیشین٬ از ذهنمان بیرونش کنیم: شب قدر کجا برویم؟

 

دغدغه‌ی تازه‌ایست انگار. داغ دلمان تازه شده‌است انگار. غبار بر دل‌هایمان نشسته و چون تویی را می‌خواهد که با نفس ِ گرمت٬ بزدایی گرد و خاک ِ غفلت را. آرام و شیوا٬ مثل هر سال برایمان بگویی حکایت ِ بخشندگی معبود را و مثل هرسال٬ به رویمان بیاوری که آخدا بد کردیم. همه‌مون بد کردیم. مثل هرسال از رمضان و رحمت‌هایش بگویی و مثل همیشه٬ تقدیر یکساله‌مان را با دعای خیر تو رقم بزنیم. بیا و بخوان دعای همیشگی‌ات را. بیا و بگو منبرهای دلنشین‌ات را. در و دیوار مسجد جامع بازار دلتنگِ واسمع دعایی اذا دعوتک گفتن‌های توست. ستون‌های مسجد جامع به صلابت ِ تو است که استوار و با شکوه مانده‌اند...

بیا و واسطه باش. بیا و مثل همیشه واسطه باش بین ما و خدایمان...

 

حاج آقا مجتبی! التماس دعا...

 


۴ نظر
آسمان دریا

مِن اَینَ لِی الخَیرُ یا رَبِّ ؟

 

 

از کجا می‌توانم خیری بدست آورم؟!

 

 

 

....................................

...وَلا یوُجَدُ اِلاّ مِن عِندِکَ!

 

۰ نظر
آسمان دریا

چه کنم گر سخن ِ پیرِ مغان ننیوشم...

 

 

بی‌پاسخ ماند آخر. سوال ِ چند ماهه‌ی ما.

حالا رسیده‌ایم به قلب ِ ماه‌های سال وداریم می‌رسیم به‌قلب ِ روزهای این ماه.حالا داریم می‌رسیم به شب‌قدر اما...  بی‌پاسخ ماند آخر. سوال ِ چند ماهه‌ی ما. حالا دیگر نمی‌شود این سوال به ذهنمان بیاید و مثل روزهای پیشین٬ از ذهنمان بیرونش کنیم: شب قدر کجا برویم؟

 

دغدغه‌ی تازه‌ایست انگار. داغ دلمان تازه شده‌است انگار. غبار بر دل‌هایمان نشسته و چون تویی را می‌خواهد که با نفس ِ گرمت٬ بزدایی گرد و خاک ِ غفلت را. آرام و شیوا٬ مثل هر سال برایمان بگویی حکایت ِ بخشندگی معبود را و مثل هرسال٬ به رویمان بیاوری که آخدا بد کردیم. همه‌مون بد کردیم. مثل هرسال از رمضان و رحمت‌هایش بگویی و مثل همیشه٬ تقدیر یکساله‌مان را با دعای خیر تو رقم بزنیم. بیا و بخوان دعای همیشگی‌ات را. بیا و بگو منبرهای دلنشین‌ات را. در و دیوار مسجد جامع بازار دلتنگِ واسمع دعایی اذا دعوتک گفتن‌های توست. ستون‌های مسجد جامع به صلابت ِ تو است که استوار و با شکوه مانده‌اند...

بیا و واسطه باش. بیا و مثل همیشه واسطه باش بین ما و خدایمان...

 

حاج آقا مجتبی! التماس دعا...

 


۴ نظر
آسمان دریا

مِن اَینَ لِی الخَیرُ یا رَبِّ ؟

 

 

از کجا می‌توانم خیری بدست آورم؟!

 

 

 

....................................

...وَلا یوُجَدُ اِلاّ مِن عِندِکَ!

 

۰ نظر
آسمان دریا

یا ربِّ... یا ربِّ... یا ربِّ...

 

 

 

بگوید تا آنکه نفس قطع شود...

 

 

 

 

۱ نظر
آسمان دریا

یا ربِّ... یا ربِّ... یا ربِّ...

 

 

 

بگوید تا آنکه نفس قطع شود...

 

 

 

 

۱ نظر
آسمان دریا

و این حکایتی تکراریست...

 

 

ضریح تو٬

دست‌های مرا خوش‌بو می‌کند...

دست‌های من٬

ضریح تو را سیاه...

 

 

....................................

انگار خواب بود.

درست یادم نیست کجا بودم.

فقط گاهی حس می‌کنم

جوراب‌هایم بوی بال فرشته می دهد...

 

۳ نظر
آسمان دریا

ای که مرا خوانده‌ای! راه نشانم بده...

 

 

میزبان٬ کریم که باشد٬

مهمانی٬ بزرگ که باشد٬

مهمان‌ها٬ نیازمند و خسته که باشند٬

آن مهمانی یک‌طور ِ دیگری مهمانی می‌شود!

 

این ۳۰ روز٬ مهمانی ِ بزرگی به‌پا شده است. این مهمانی٬ میزبانی دارد که هرچه می‌دهد از بزرگی و بی‌نیازی‌اش کم‌نمی‌شود. میزبانی که بیشتر از هرکس دیگری شوق این مهمانی را دارد. بیشتر از هرکسی منتظر آمدن میهمان‌ها است! در ِ این مهمانی ِ بزرگ باز شده است! آنکه دم در بایستد و تردید کند٬ ضرر کرده است. ضرری بزرگ. خوشا آنان که وارد می‌شوند... با چشمانی سرخ از خجالت اما پر از امید...

در ِ این مهمانی ِ بزرگ باز شده است. کسی زرنگ است که کرامت صاحب‌خانه را بفهمد! کسی زرنگ است که هرچه بیشتر از مهمانی استفاده کند. زرنگی به کنار. توفیق هم می‌خواهد. بنظرم باید دعا کنیم حالا که درهای رحمتش از همیشه بازتر است٬ رخصت دهدمان. رخصت ِ دخول و رخصت ِ استفاده‌ی بیشتر. به کم نباید قانع شد. به همین روزه‌ی ظاهری٬ به همین تنشگی و گرسنگی نباید قانع شد. این‌ها لازم است اما٬ احساس می‌کنم قرار است اتفاق دیگری بیفتد برایمان ان شاءالله...

 

 

۱ نظر
آسمان دریا

و این حکایتی تکراریست...

 

 

ضریح تو٬

دست‌های مرا خوش‌بو می‌کند...

دست‌های من٬

ضریح تو را سیاه...

 

 

....................................

انگار خواب بود.

درست یادم نیست کجا بودم.

فقط گاهی حس می‌کنم

جوراب‌هایم بوی بال فرشته می دهد...

 

۳ نظر
آسمان دریا

ای که مرا خوانده‌ای! راه نشانم بده...

 

 

میزبان٬ کریم که باشد٬

مهمانی٬ بزرگ که باشد٬

مهمان‌ها٬ نیازمند و خسته که باشند٬

آن مهمانی یک‌طور ِ دیگری مهمانی می‌شود!

 

این ۳۰ روز٬ مهمانی ِ بزرگی به‌پا شده است. این مهمانی٬ میزبانی دارد که هرچه می‌دهد از بزرگی و بی‌نیازی‌اش کم‌نمی‌شود. میزبانی که بیشتر از هرکس دیگری شوق این مهمانی را دارد. بیشتر از هرکسی منتظر آمدن میهمان‌ها است! در ِ این مهمانی ِ بزرگ باز شده است! آنکه دم در بایستد و تردید کند٬ ضرر کرده است. ضرری بزرگ. خوشا آنان که وارد می‌شوند... با چشمانی سرخ از خجالت اما پر از امید...

در ِ این مهمانی ِ بزرگ باز شده است. کسی زرنگ است که کرامت صاحب‌خانه را بفهمد! کسی زرنگ است که هرچه بیشتر از مهمانی استفاده کند. زرنگی به کنار. توفیق هم می‌خواهد. بنظرم باید دعا کنیم حالا که درهای رحمتش از همیشه بازتر است٬ رخصت دهدمان. رخصت ِ دخول و رخصت ِ استفاده‌ی بیشتر. به کم نباید قانع شد. به همین روزه‌ی ظاهری٬ به همین تنشگی و گرسنگی نباید قانع شد. این‌ها لازم است اما٬ احساس می‌کنم قرار است اتفاق دیگری بیفتد برایمان ان شاءالله...

 

 

۱ نظر
آسمان دریا

أَتَیتُکَ زَائِرا وَافِدا ...

 

 

دلم یک بره آهوی نجیب است

که از مهر و نوازش بی‌نصیب است

به سویت آمده، تنها و خسته

دلم ای ضامن آهو، غریب است...

 

 

.....................................................

شعر از سید احمد میرزاده

 

۰ نظر
آسمان دریا

أَتَیتُکَ زَائِرا وَافِدا ...

 

 

دلم یک بره آهوی نجیب است

که از مهر و نوازش بی‌نصیب است

به سویت آمده، تنها و خسته

دلم ای ضامن آهو، غریب است...

 

 

.....................................................

شعر از سید احمد میرزاده

 

۰ نظر
آسمان دریا

یخوده بهش فکر کن...

 

 

غواص به فرمانده‌اش گفت:

اگر رمز رو اعلام کردی و داخل آب نپریدم، من رو هول بده درون آب!

فرمانده گفت اگر مطمئن نیستی میتونی برگردی!

جواب داد: نه! پای حرف امام ایستاده‌ام. فقط می‌ترسم دلم گیر ِ خواهر ِ کوچولوم باشه. آخه تو یه حادثه٬ خانواده‌ام رو از دست دادم و الآن هم خواهرم رو سپردم به همسایه‌ها تا تو عملیات شرکت کنم.

...والفجر8، اروند رود ِ وحشی، تا فرمانده داد زد یا زهرا (س)، غواص اولین نفری بود که پرید توی آب!

اولین نفری بود که به شهادت رسید!

 

 

.........................................

دارم فکر می‌کنم چقدر زیاد بوده وقت‌هایی که پای حرفمون نموندیم.

او که فقط دلشوره‌ی بحق ِ خواهر ِ کوچکش رو داشت!

امان از ما٬ با این وابستگی‌ها و تعلق‌هایمان...

 

 


۴ نظر
آسمان دریا

یخوده بهش فکر کن...

 

 

غواص به فرمانده‌اش گفت:

اگر رمز رو اعلام کردی و داخل آب نپریدم، من رو هول بده درون آب!

فرمانده گفت اگر مطمئن نیستی میتونی برگردی!

جواب داد: نه! پای حرف امام ایستاده‌ام. فقط می‌ترسم دلم گیر ِ خواهر ِ کوچولوم باشه. آخه تو یه حادثه٬ خانواده‌ام رو از دست دادم و الآن هم خواهرم رو سپردم به همسایه‌ها تا تو عملیات شرکت کنم.

...والفجر8، اروند رود ِ وحشی، تا فرمانده داد زد یا زهرا (س)، غواص اولین نفری بود که پرید توی آب!

اولین نفری بود که به شهادت رسید!

 

 

.........................................

دارم فکر می‌کنم چقدر زیاد بوده وقت‌هایی که پای حرفمون نموندیم.

او که فقط دلشوره‌ی بحق ِ خواهر ِ کوچکش رو داشت!

امان از ما٬ با این وابستگی‌ها و تعلق‌هایمان...

 

 


۴ نظر
آسمان دریا