استاد۱ میگفت:
عدهای هستند که وقتی روی زمین راه میروند٬ زمین از راه رفتنشون بیزاره و کراهتش میاد. عدهای هم هستند که زمین بهشون میباله. افتخار میکنه که قدمهاشون٬ روی اون برداشته میشه.
................................................
...با خنده میگفت۲: راه که میرم٬ زمین میلرزه!
میفهمیدم که شوخی نمیکنه. میفهمیدم چقدر مرده. مردونگی به ریش و کار و صدای کلفت نیست. به زور زیاد و چهرهی خشن هم نیست. شاید مردونگی به داشتن دو بال باشه. به اینکه آزاد باشی و توی قید و بند هیچچیز و هیچکس نباشی. با نگاهی نری. با نگاهی نبری. به داشتن ِ کم قانع نباشی و دلخوش به ریزهمیزهها نشی. دلت بزرگ باشه و سینهات وسیع. حواست جای دیگهای نباشه. حواست جایی باشه که باید باشه...
خدایا ما رو مرد کن...
.............................................
۱: استاد فیاضبخش
۲: یه بنده خدا