تسنیم

آنگاه که حضرت حق در کتابش فرمود: و مزاجه من تسنیم...(و می چشند شراب طهور تسنیم را...)

۲ مطلب با موضوع «زیست مومنانه» ثبت شده است

اندیشه کن



زندگی خوشی و ناخوشی زیاد دارد.

بالا و پایین زیاد دارد.


به این رسیده ام:

نگه داشتن بهانه های خوشی درست کن،

دور کردن بهانه های خوشی از بین بر.


با نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد

از ورق گردونی لیل و نهار اندیشه کن...




۴ نظر
آسمان دریا

بالای سر این خانواده٬ مادر بوده‌است...



از همان روزهای اول هم از چشم‌های "باباجلالِ" خانواده می‌شد فهمید سایه‌ی چه مادری بر سر این خانواده بوده. بعد لابد گوشه‌ی چشمش خیس شود و جمله‌ای همیشگی به بنده بگوید که اگر بود آن مادر، اگر بود و این روزها را می‌دید، مرا می‌دید، خوشی‌ها را می‌دید، خدا می‌داند چطور پروانه‌وار دورمان می‌گشت و مشت‌مشت زندگی می‌افشاند بر این گذر عمر. حتما همین‌طور است که "باباجلال" خانواده می‌گوید. وقتی نوه‌هایش را در آغوشش می‌گیرد و صورت‌هایشان را بوسه‌باران می‌کند، من می‌فهمم مدام از نبودن کسی خاطرش حزین است. وقتی همه، جمعشان جمع است و گل می‌گویند و گل می‌شنوند و او، گاهی نظرش را از جمع برمی‌گرداند و آهی می‌کشد، من می‌فهمم دلش سوی چه کسی پر کشیده‌است. وقتی مرا با همسرم می‌بیند و با حالت خاصی می‌گوید: "الهی هیچ‌وقت فراق هم رو نبینید..." من می‌فهمم چقدر فراق همسرش برایش سخت است...

فقط یاد و خاطرش نیست که در لحظات ِ همه جاری‌است. همه‌ی خانواده‌ی همسرم بر این باورند که حواسش هنوز هم مثل قدیم به این خانواده هست! مثل سال‌های دور، مثل آن وقت‌هایی که از رجب تا رمضان سفره‌ی افطاری پهن می‌کرد تا احیانا اگر روزه‌بگیری از حوالی خانه‌اش گذشت، افطارش دهد. مثل دست‌گرفتن‌های گاه و بی‌گاهش که فقیری، محتاجی یا دم‌بختی را التیام دهد! مثل عشق و علاقه‌ای که به فرزندان و نوه‌هایش داشت و هرکاری از دستش برمی‌آمد برایشان انجام می‌داد... 


...............................................

حسرت بزرگی‌است برای من؛ نبودن و درک نکردن ایشان. اما این حسرت، همیشه با بودن کسی که آیینه‌ی خودش هست جبران می‌شود. کسی که می‌شود فهمید چقدر وابسته‌ی مادرش بوده‌است. کسی که می‌شود فهمید، چقدر سکنات و خلقیات مادرش را به ارث برده‌است. عشق و علاقه و محبت درونی‌اش را می‌شود فهمید. نمی‌شود برای دوستانم از جلسات خواستگاری‌ام بگویم و این را نگویم که چقدر از جلسه‌ی اول، نسبت به "مادر‌خانمم" محبت داشته‌ام...




۱ نظر
آسمان دریا