در یکی از پست هاتون نوشته بودید عشقش را از ازل داشته اید...
امشب داشتم فکر میکردم که عشقش را از ازل داشتن بهتر است یا بعد از گذشتن از دهلیز زندگی اما در جوانی؟کدام دل ناب تر است؟
.........
شاید هم مقایسه اشتباهی بیش نیست...هر حس و دل نابی مخصوص خود...مهمتر از اینها رسیدن به او را خواستن است...شاید از هر راهی به اقتضای فردش...
۲۰ مرداد ۹۲، ۱۲:۵۴
پاسخ:
ننوشته بودم عشق!
بلکه گفته بودم "مهرت را از ازل ذاشته ام."
ابراز محبتی بود به فردی خاص در زمانی خاص.
عاشقی، ادعای بزرگی ست و مرا بدان هیچ ادعایی نیست!
اما قشنگ فکر کرده اید.
احساس میکنم در اوج تاریکی دهلیز زندگی هم میشود به عشق رسید. آنوقت که تاریکی و تنهایی راهی جز خواستنش نمیگذارد، جلو می آید و جلوه میکند و آدم عاشق میشود لابد! عشقش را (همان فطرت خداجو) از ازل در دل همه گذاشته است. در این دهلیز است که آدمها باید کشفش کنند.
به قول خودتان، مهمتر از اینها رسیدن به "او را خواستن است"
شاید از هر راهی به اقتضای فردش...
ممنان از حضورتان.
,
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.