کلاس ِ پر شور و نشاطی داشتیم. علاوه بر اینکه استاد مباحث رو شیوا و مفهوم توضیح میداد٬ رغبت و اشتیاق بچهها به یادگرفتن درس هم بالا بود. به طوری که بچه ها توی جواب دادن به سوالات استاد از همدیگه سبقت میگرفتند. و این سبقت گرفتن هم جنبهی روکمکنی یا رقابت نداشت! همهمون برای حضور در کلاس شوق داشتیم بهطوری که اگر جلسه ای رو به اجبار غایب میشدیم٬ گویی غم ِ عالم روی سرمون خراب میشد! از شما چه پنهون که کلاس٬ حضور-غیاب هم نداشت!
استادمون همیشه سعی میکرد کاربردی و بهدردبخور درس بده. اگر فصلی رو تدریس میکرد٬ باید مطمئن میشد که همه یاد گرفتهاند. وگرنه انقدر یک مبحثی رو توضیح میداد تا اطمینان پیدا کند همه یاد گرفته اند! اگر هم کسی مشکلی داشت٬ "وقت اضافه" رو که خدا ازمون نگرفته بود..! راستی نگفته بودم بهتون: بعد از کلاس٬ اتاق ِ استاد در طبقهی پنجم٬ مهیا بود برای دانشجویان. ماها اسم ِ این رو گذاشته بودیم "وقت ِاضافه"! استاد مینشست پشت ِ میزش و وقتش رو اختصاص میداد به دانشجویان. هر سوالی از هرجایی رو هم با روی خوش جواب میداد. حتی چند باری هم برای بچه ها چای ریخته بود! صدای خنده و شوخی دانشجویان و استادمحبوبشان فضای طبقهی پنجم رو پر میکرد...
پیوند صنعت و علم در تفکر استاد جایگاه مهمی داشت. به یاری استاد و همراهی دانشجویان٬ در طول ترم چند بازدید مفید از کارخانه های بزرگ صنعتی داشتیم که مرتبط با درسمون بود. کارخانه ها هم استقبال گرمی از ما کردند. خودشان میگفتند شما دانشجویان برتر کشورید و مدیران آیندهی این کارخانه ها شمایید و ...
امتحانات کلاسمون هم سبک قشنگی داشت! مرحلهی اول امتحان گروهی بود. یعنی برگه ها بین گروه های ۳ نفره تقسیم میشدند و بچه ها با مشورت همدیگه مسائل رو حل میکردند. بعد از اتمام امتحان٬ جوابهای گروههای مختلف مطرح میشدند و با مدیریت استاد٬ جواب درست انتخاب میشد. در مرحله دوم٬ امتحان به صورت انفرادی گرفته میشد. مسائل قبلی با کمی تغییر دوباره پرسیده میشدند. این میشد نمرهی ما. امتحان میان ترم و پایان ترم هم به همین صورت! اینطوری مفاهیم و فصل ها در ذهنمون ملکه میشدند. اکثرا هم نمرهی بالا میگرفتند!
...................................................................
مینشینم و این چند سطر ِ بالا را به دقت مینویسم. بعضی جاهایش را مکث میکنم تا دقیقا آنچیزی که دوست دارم باشد را به تصویر بکشم. مثل "وقت ِاضافه" که بیشتر برایم یک رویاست تا یک واقعیت! یا مثل نحوهی امتحان گرفتن که یحتمل شما هم مثل خود من متعجبید و پر از حسرت که ای کاش واقعا امتحانات اینگونه بود! دیگر نه تقلبی٬ نه استرسی٬ نه عدم یادگرفتنی٬ نه چک و چونه برای گرفتن نمره ای...
نوشته های بالا هرچقدر برای شما شیرین است٬ برای خودم تلخ است! چراکه نه بنده در چنین کلاسی بوده ام٬ نه جایی شنیدهام! اما چه کنم که این رویای بلندپروازانه٬ آرمان شهر ِ دانشگاهی را اینگونه تصویر میکند! چه کنم که همهی ما مستاصلیم از این نظام آموزشی و کاری جز رویا پردازی نمیتوان کرد...
(: