روایت اول.

تقصیر ِ این جیب ِ حجیم ِ شلوار کردی نیست. تقصیر از آقای راننده‌ی تراکتور هم نیست. تقصیر از من و پوریا و محمدرضا هم نیست که قرار است همراه تراکتور٬ بلوک‌های سیمانی را تا روستای دده‌خان ببریم. تقصیر از این جاده‌ی ناهموار و خاکی هم نیست که لابد مدت‌هاست قرار است آسفالت شود. هرچه هست٬ گوشی‌ام توسط لرزش‌های تراکتور٬ از جیب ِ شلوارم می‌افتد روی یکی از این بلوک‌های سیمانی و صفحه‌ی تاچش می‌شکند. تا رسیدن به تهران باید صبر کنم تا ببرمش تعمیرگاه. می‌آییم تهران. زنگ می‌زنم نمایندگی. می‌گوید می‌شود ۶۲۰ تومان! با خودم فکر می‌کنم که مگر خودش چند است؟! می‌برمش مجتمع پایتخت. یکی می‌گوید ۲۱۰ تومان. یکی می‌گوید ۱۴۰ تومان. هردو هم قسم و آیه که جنسمان اصل است و نمایندگی گران می‌گیرد. اعتماد می‌کنم. می‌دهم به آقای ۱۴۰ تومانی. فردایش گوشی آماده است. می‌آیم خانه و می‌بینم مدام هنگ می‌کند. فردایش می‌برم پیش آقای ۱۴۰ تومانی و قبول نمی‌کند مشکل را. می‌گوید گوشی باید فلش شود و مشکل٬ نرم‌افزاری‌ست. می‌برم فلشش کنم. یکی می‌گوید ۵۰ تومان. یکی می‌گوید ۳۰ تومان -بماند که بعدا می‌فهمم اصلا فلش کردن کاری ندارد!- فلش می‌کنم و باز درست نمی‌شود. آقای ۱۴۰ تومانی هنوز هم قبول نمی‌کند مشکل را. می‌گوید یک صفحه‌ی دیگر می‌اندازم به قیمت خریدم. ۸۰ تومان. چاره‌ای ندارم. فردایش گوشی را می‌گیرم و فعلا که درست است. سوالی گوشه‌ی ذهنم است: قیمت ِ نجومی ِ نمایندگی را چگونه می‌شود توجیه کرد؟ قیمت‌های پَرت ِاین مجتمع را چطور؟ با تجربه‌های قبلی و این تجربه٬ دیگر از این مجتمع جنسی نخرم لابد.

 

روایت دوم.

چهره‌های مردم خسته است و سکوت٬ بر مترو حاکم است. صدای آهنگین و تکراری سکوت را می‌شکند: آموزش زبان ِ انگلیسی با سی‌دی‌های نصرت. هم توی کامپیوتر اجرا می‌شه هم توی موبایل. قیمت ِ اصلیش ۸۵۰۰ هست که من می‌دم ۳ تومان. یعنی کمتر از نصف! ۱۰۰ درصد تضمینی و امتحان‌شده... آموزش زبان ِ انگلیسی با سی‌دی‌های نصرت. هم توی کامپیوتر اجرا می‌شه هم... دارم فکر می‌کنم آیا انگلیسی را می‌شود با ۳ تومان -پول یک ساندویچ ِ سوسیس بندری- یادگرفت؟! ۱۰۰درصد تضمینی و امتحان‌شده؟ پس فلان رفیقم که ۷۰۰ - ۸۰۰ تومان هزینه کرد٬ باخت؟!

 

روایت سوم.

طبقه‌ی اول یک قیمتی‌ست٬ طبقه‌ی دوم یک قیمتی‌ست٬ و طبقه‌ی ششم قیمتی دیگر! ۳ گارانتی برای این مدل موبایل وجود دارد که هرکسی یک نظری می‌دهد درباره‌شان! یکی می‌گوید آن دوتای دیگر کشک است٬ یکی می‌گوید هیچ فرقی بین این‌ها نیست٬ یکی می‌گوید اصلا گارانتی مهم نیست بالام جان! بدون گارانتی بخر. تمام ِ علاء الدین را گشته‌ام و بعضی‌وقت‌ها تفاوت قیمت به ۳۰۰ تومان هم می‌رسد! مستاصل و گیج٬ زنگ می‌زنم به ابَوی و شرح واقعه می‌گویم. زنگ می‌زند به یکی از آشنایان و آدرسش را می‌گیرد و من هم می‌روم به مغازه‌اش. خودم را معرفی می‌کنم و مرا می‌برد بیرون مغازه. دور از همکاران و مشتری‌ها٬ همه‌چیز را برایم مشخص می‌کند: گارانتی‌دار با بدون‌گارانتی هیچ فرقی ندارند. گوشیت ضربه بخوره٬ آب بخوره٬ ال‌سی‌دی اش بپره٬ تاچش خراب شه٬ هیچ گارانتی‌ای نداره. ببین! سود ِ من توی اینه که با گارانتی‌ش بدم بهت! اما احتمال ِ خراب‌شدنی که بهش گارانتی بخوره٬ نزدیک ِ صفره! نمی‌ارزه هزینه بدی. قیمت ِ بدون گرانتی چند داری؟ می‌گویم: فلان تومان. می‌گوید: چرته! این قیمت بهت می‌گه٬ ولی زیر ِ قیمت ِ خریدشه. به‌جاش برات برنامه می‌ریزه و قاب می‌ده و ... خلاصه سودش رو درمیاره! شما ببین قیمت ِ خرید ِ من رو... نشانم می‌دهد. راست می‌گوید. رفته‌رفته خسته‌تر می‌شوم و چهره‌ام در هم می‌رود. می‌نشینم. مدتی‌ست سوالی ذهنم را مشغول خود کرده: چرا یجوری شده همه‌چی...