و چون در دریا به شما خوف و خطری رسد٬

در آن حال٬ همه آنهایی که به خدایی می‌خوانید از یاد شما بروند به جز خدا!

و آن‌گاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید٬

باز از خدا روی می‌گردانید.

و انسان بسیار ناسپاس است...

 

و انسان بسیار بی‌معرفت است! و انسان بسیار نارفیق است! و انسان بسیار فراموش‌کار است و انسان بسیار نامرد است! اگر کمی می‌خواست خودمانی بنویسد خدا٬ حتما این‌طور می‌نوشت. لحن ِ آیات ِ نورانی‌اش حکایت از گله دارد. گله‌ای جدی و درعین حال غمگین. آدم غمش می‌گیرد...

رفیقی داری که خیلی برایش وقت می‌گذاری. خیلی هوایش را داری. خیلی دوستش داری. هیچ‌وقت برایش کم‌نگذاشته‌ای و جز بودنش٬ هیچ منفعتی برایت ندارد. چه حالی می‌شوی وقتی می‌گذارد و می‌رود و پشتش را هم نگاه نمی‌کند؟! صبر می‌کنی و دم نمی‌زنی. می‌رود و به مشکلی می‌خورد و برمی‌گردد. اینجا جاییست که یادش می‌آید خوبی‌ها و محبت‌های تو را. برمی‌گردد چون می‌داند جز تو کسی خیرخواهش نیست. تو هم خوشحال می‌شوی. دستش را می‌گیری. روبه راهش می‌کنی. حالش که خوب شد٬ باز می‌رود. باز همه‌چیز یادش می‌رود. باز به دعوت‌های این و آن لبیک می‌گوید و انگار نه انگار طوفانی بوده و غریق‌نجاتی چون تو نجاتش داده! به ساحل امن پشت می‌کند و باز٬ می‌رود...

آیه‌اش دارد می‌گوید انسان خیلی بی‌معرفت است. کمی غیرتی باشیم.

 

وَ إذَا مَسّکُمُ الضّرُّ فی البَحرِ ضَلَّ مَن تَدعُونَ إِلّا  إیّاهُ فَلَمّا نَجَّاکُم إِلَى البَرِّ أَعرَضتُم وَ کَانَ الإنسَانُ کَفُورًا

سوره مبارکه اسراء آیه ۶۷