امام به نماز فجر ایستاد و یارانش به او اقتدا کردند. چه نمازی شود آخرین نماز ِ فجر ِ آسمانیان در زمین! چه منتی بالاتر از این برای زمین؟ دیده‌ای آسمان روی زمین نماز بگذارد؟ و ای زمین و آسمان! شاهدید که این امام٬ باطن قبله بوده‌ست و جز به حق سخن نگفته‌است. حال چه‌شده‌است که انبوهی از سفلگان٬ در مقابل سپاه عشق قد‌علم‌کرده‌اند...

در میان لشگر عمرسعد هم بودند افرادی که به نماز ایستادند. اما افسوس از نمازی که به ظاهر قبله گزارده شود و باطن ِ قبله٬ امام٬ تنها بماند. افسوس از متحیرانی که در وادی ِ وهم٬ میان ِ ظاهر و باطن گم شده‌باشند. حال می‌توان فهمید که شجره‌ی خبیثه‌ی بنی امیه٬ چگونه سایه‌ی جهنمی خود را بر جامعه اسلامی گستراند. تا نباشد کویر ِ دلهای مرده‌ی جاهلی٬ شجره‌ی خبیثه‌ای هم نمی‌روید...

وسعت ِ نمازگزاران ِ نماز ِ امام٬ به وسعت تاریخ است. گویی منادی حق تا ابد در گوش زمین و زمان می‌خواند که نماز ِ حسین(ع)٬ نماز ِ حق است و نماز ِ لشگریان ِ روبه‌رویش٬ جز خم و راست شدن چیزی‌نیست. سپاه٬ فقط سپاه ِ حسین(ع) است و آن فانوسی که در ظلمت ِ مه‌آلود حق و باطل٬ راه را نشان می‌دهد٬ نور وجود ِ حسین(ع) است. و چه خوش نوشته‌اند در یمین ِ عرش الهی که "ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه"