قبل ترها که هنوز بزرگ! نشده بودم یه همچین شبایی، یا یه همچین روزایی که در عالم وجود خبرهایی هست و من درکش نمی کردم هول می شدم و فهرستی از نداشته ها و خواسته ها و ...
حالا که فکر می کنم بزرگ! شدم و هنوز هم درک نمی کنم تو یه همچین روزا و شبایی در عالم وجود چه خبره، میگم چی بخوام که ندارم؟ من همه چی دارم بجز خودِ خودش...من خودِ خودشو میخوام...
و زدنی من فضلک یا کریم...
۸ خرداد ۹۲، ۰۹:۴۳
پاسخ:
خاصه وقتی که شبهای قدر میرسیدند.
میدیدم همه ناله میکنند. اشک میریزند. دعا میکنند.
نمیفهمیدم. فقط از خدا میخواستم به حق همین بنده هایش٬ به ما هم خیری عطا کند.
الانش هم نمیفهمم.
,
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.