شب امتحان است و شاد و قدح در دست٬ همی مرور کنم مباحث درس تحقیق در عملیات را! روابط و تحلیل ها را بسی شادمانه خوانم و گاه ذوق کنم و گاه تعمق. مسائل را موشکافی کنم و خوش یاد آورم که برخیشان را چقدر به مشورت و کارگروهی حل کردیم! امشب را مانندهی دیشب نباشم که به وقت ِ یازده و نیم شب٬ عزم ِ کتابخانهی دانشگاه کرده و مضطر و دستپاچه٬ تا حوالی صبح همی خواندم و خواندم و صبح٬ بعد از امتحان٬ که به جنازهای میماندم٬ به کاشانهی مادربزرگ ِ گرام آمده و خُفتم. امتحان ِامروز را آشنایی و ارادتی نبود و در طول ترم٬ حضوری به هم نیاورده بودم جلسات استاد را. اما امتحان فردا را توفیریست بس زیاد. که جمله جلساتشان را حضور یافته بودم و با استاد تعامل داشتم و با همکلاسی جماعت تفاهم! تکالیف را همی با شوق انجام داده و مباحث را با رغبت فرامیگرفتم! حال هنگامهی برداشت از این مزرعه است...
......................................
نمیشود چند خط ِ بالا را بنویسی و ذهنت به سمت دین و دنیای خودمان نرود. نمیشود. با خودت مینشینی و فکر میکنی که دروس ِ مهمتر از این فضیلتهای دانشگاهی را خواندهام آیا؟ اهمیتشان دادهام؟! تکلیفانم را چه کردهام؟ آماده شدهام برای این امتحانهای بعضا سخت ِ دنیوی؟! از امتحانات قبلی نمرهی قبولی گرفتهام؟! و باران ِ سوال است که به کویر ذهنت میبارد. اینجاست که آرزو میکنی طوری آماده شوی که مثل امتحان فردا٬ حداقل وظیفهات را تمام و کمال انجام داده باشی...
امام هادی(ع) فرمود: ان الله جَعَلَ الدنیا دار بلوی و الآخرة دار عقبی...
(همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی قرار داده است...)